قسمت هایی از کتاب نوشته هال الرود آورده شده است 

“میگویند که ساعت اول روز، سکان هدایت آن روز شما است. اگر من در طول ساعت اول بعد

از بیدار شدن، تنبل و بیبرنامه باشم، معمولاً بقیهی روز من نیز نسبتاً تنبل و بدون تمرکز خواهد

بود. اما اگر تلاش کنم که در این ساعات اولیه بهره وری بالایی داشته باشم، بقیه روز تمایل به

پیروی از آن خواهم داشت.”

“هال، اگر میخواهی زندگیات متفاوت باشد، باید قبل هر چیزی تمایل داشته باشی چیزی را

متفاوت انجام دهی!”

مواردی که در طی سالیان یاد گرفته بودم، اما هیچوقت آنها را
عملی نکرده بودم. یک به یک هر کدام را اجرا کردم.

سکوت:

به مدت ۱۲ دقیقه در سکوت نشستم، از خدا کمک خواستم، مدیتیشن انجام دادم و

روی تنفس تمرکز کردم. احساس میکردم استرسم داشت از بین میرفت. احساس آرامشی جسم

و روحم را فرا گرفته بود. آن روز صبح متفاوت از دیگر صبحهای پُر تکاپو من بود. پس از مدتها

برای اولین بار احساس آرامش میکردم.

خواندن:

قبل از آن روز صبح همیشه برای مطالعه نکردن بهانههایی پیدا میکردم. آن روز صبح

هیجانزده بودم، زیرا میتوانستم وقتی برای مطالعه کردن داشته باشم؛ عادتی که همیشه دوست

داشتم در تمام زندگیام آن را دنبال کنم. من کتاب کلاسیک ناپلئون هیل ۳، تفکر کن و ثروتمند

شو را از قفسه برداشتم. مانند بیشتر کتابهایم این کتاب را نیز شروع کرده بودم، ولی هیچوقت

آن را به پایان نرسانده بودم. به مدت ده دقیقه کتاب را خواندم و ایدههایی را از آن دریافت کردم.

بسیار هیجانزده بودم که میخواستم آن روز آنها را عملی کنم. به یاد آوردم که تنها یک ایده

میتواند زندگی شما را تغییر دهد و این به من انگیزه میداد.

عبارات تأکیدی:

من قبلاً هیچوقت به نیروی عبارات تأکیدی آگاهی نداشتم. احساس

فوقالعادهای داشت که سرانجام ایده عبارت تأکیدیا ز کتاب تفکر کن و ثروتمند شو را با صدای

بلند میخواندم. عبارات تأکیدی یک یادآوردی قدرتمند بود. یادآوری پتانسیل بینهایتی که در

درون من بود- در واقع در درون همه ما. تصمیم گرفتم که عبارتهای تأکیدی مثبت مربوط به

خودم را بنویسم. چیزهایی را که میخواستم نوشتم. نوشتم که متعهد هستم به چه کسی میخواهم

تبدیل شوم؛ نوشتم که متعهد به انجام چه کاری هستم. احساس قدرت میکردم.

تجسم سازی:

عکس هایی را که بر روی ویژن برد بود از دیوار برداشتم. آن را بعد از تماشای

فیلم راز ۱۱ درست کرده بودم. قبلاً به ندرت به آن نگاه میکردم، چه برسد به اینکه بخواهم از آن

برای تصویرسازی ذهنی استفاده کنم. به مدت ده دقیقه، روی عکسهای مختلف با دقت مکث

میکردم و با تمام وجودم احساس میکردم که چه میشود اگر بتوانم هر کدام را در زندگیام

عملی کنم. احساس با انگیزه بودن میکردم.

یاداشت برداری:

سپس، یکی از دفترچههای خالیام را برداشتم که سالها قبل خریده بودم. مانند

تمام دفترچههای دیگرم، بیشتر از چند روز نتوانسته بودم از آن استفاده کنم- حداکثر یک هفته.

آن روز صبح، چیزهایی را نوشتم که به خاطرشان شکرگزار بودم. تقریباً همان لحظه، ناامیدی که

وجودم را فراگرفته بود از بین رفت. این احساس ناامیدی هنوز نرفته بود، ولی احساس سبکی

میکردم. نوشتن چیزهایی که به خاطرشان شکرگزار بودم، روحیهام را بالا برد. احساس شکرگزاری

میکردم.

ورزش کردن

سرانجام، از کاناپه بلند شدم و گفته آنتونی رابینز را به یاد آوردم: جنبش و حرکت

به شما انگیزه میدهد. از جایم بلند شدم و حرکت شکم را انجام دادم تا زمانی که دیگر خسته

شدم و نتوانستم ادامه دهم. سپس به پشت دراز کشیدم و تا جایی که میتوانستم و شکم خارج از

فرمم اجازه میداد حرکت دراز نشست را انجام دادم. هنوز شش دقیقه زمان داشتم و ویدئوهای

یوگا نامزدم را پخش کردم و از اینکه شش دقیقه آن را کامل کردم، خوشحال و مشتاق بودم.

باورکردنی نبود! روزی را تجربه کرده بودم که در آن احساس آرامش، قدرت، الهام بخشی،

شکرگزاری و اشتیاق میکردم- و تازه هنوز ساعت ۶:۲۲ صبح بود!

یکی از ناراحتکنندهترین چیزها در زندگی این است که به پایان زندگی برسید، در حالی که با

افسوس و پشیمانی به گذشته بنگرید و بدانید که میتوانستید کارهای بیشتری انجام دهید و

چیزهای بیشتری داشته باشید.

-رابین شارما

داستان نوع بشر در واقع داستان مردان و زنانی است که خودشان را دستکم گرفتهاند.

– آبراهام ماسلو

تحقیقات نشان میدهد که یک فرد متوسط، در هر روز بین ۹۱ تا ۳۱ هزار فکر در ذهنش

میپروراند. مشکل اینجا است که ۵۹ درصد افکار ما مشابه همان افکاری است که در روز گذشته

و روزهای قبل از آن داشتهایم. از این رو، نباید تعجب کرد وقتی میبینیم بسیاری از افراد روزها،

ماهها و سالهای زندگی را بدون آنکه تغییری در سطح زندگیشان ایجاد شود، سپری میکنند.

بشود. هیچ دلیلی برای ترسیدن وجود ندارد، چرا که شما شکست نمیخورید، تنها یاد میگیرید،

رشد میکنید و شرایطتان را نسبت به گذشته بهتر میکنید

همیشه به خاطر داشته باشید که جایی که هماکنون در آن هستید حاصل کارهایی است که در

گذشته انجام دادهاید، اما موقعیت شما در آینده به این بستگی دارد که از این به بعد تصمیم دارید

چه فردی باشید