باورهای فطری

2-1-1- تعریف لغوی فطرت

2-1-2-1- الف

-1-2-2- ب)غریزه :

2-1-3- تفاوتها

باورهای فطری

2-1-6- مفهوم فطرت درقرآن

2-1-7- مفهوم فطرت در روایات

2-1-8- مفهوم فطرت در فلسفه اسلامی

2-2 -

 

اثبات فطریات در انسان

بینش های فطری

2-2-4-2- گرایش های فطری

عوامل شکوفایی فطرت

-4-2-3- تفاوت فطرت ونظریه استندکاری افلاطون

2-4-3- 5- مفهوم وبرهان فطرت از نظرحکیم شاه آبادی

مفهوم فطرت مذهبی ونظریه وبرهان فطرت از دیدگاه شهید استاد مرتضی مطهری

 

-2-2- تبیین باورهای دینی

-2-3- پایه بودن باورهای دینی:

3-2-5- باورهای فطری از نظر منطق دانان مسلمان

3

-3-4- فطری بودن اصل وجود معاد ورستاخیز

 

4-1-3- تاریخچه بحث «فطرت خداشناسی»

-1-4- سخنان دانشمندان ،فلاسفه ومتکلمان غربی درباره گرایش به خدا

4-1-5-گرایش فطری به خدا از نظردانشمندان و فلاسفه اسلامی

4-1-11- بررسی ادله اثبات خدا از طریق امور فطری

 

4-2-1- معناومفهوم معاد وآثار اعتقاد به معاد درحیات انسان

4-2-2-1-جایگاه معاد

4-2-2-2- ریشه های معاد دراعماق فطرت

4-2-3-1- دلائل امکان باور فطری معاد

4-2-3-2- دلائل وقوع باور فطری معاد

4-3-1- معانی نبوّت

4-3-4- لزوم نبوّت از نظر رهبری فطری

لزوم نبوّت فطری از نظر تعلیم وتربیت

4

 

 

4-3-5-2- سهروردی :

4-3-5-3- ملاصدرا:

4-3-5-4- دیدگاه متکلمان اسلامی

 

 

غررالحکم،

الاشارات والتنبیهات

الهیات شفاء

نجا

،کلیّات عقاید

دارالاحیاء التراث العربی

نهج البلاغه

چهل حدیث

،معرفت فطری خدا

فرهنگ ایران وباستان

یادداشت های گاتاها

یشت ها،

عقل واعتقاد دینی

،شرح المقاصد

تبیین براهین اثبات خدا

فطرت درقرآن

مبدأ ومعاد

مقدمه صدگفتار

کشف المرا د فی شرح تجرید الاعتقاد

کشف المراد

،خدادرفلسفه

ادراکات فطری

المفردات فی غریب القرآن

،فطرت ودین

،دانشنامه امام علی

اصول اعتقادات1

،الهیات ومعارف اسلامی

راه خداشناسی

رسالت جهانی پیامبران

منشور جاوید

هفتادگفتار درتوحید ونبوّت وامامت وخداشناسی ومعادشناسی

،مطالعه تطبیقی درفلسفه اسلامی

آموزش کلام اسلامی«2»،

،نقدبرهان ناپذیری وجود خدا

،علم النفس

خداگرایی وخداشناسی فطری

،مجموعه مصنّفات

الانسان والفطره

رشحات البحار

اَقرب الموارد فی صح العربیه والشوارد

معاد درنگاه عقل ودین

وحی ونبوّت درپرتوقرآن

پژوهشی پیرامون فطرت مذهبی درانسان

الشواهد الربوبیه

حکمت متعالیه فی الأسفار الاربعه

شرح اصول کافی

مبدأ ومعاد

سرشت انسان پژوهشی درخداشناسی فطری

جهانی شدن ودین

فلسفتنا

،نبوّت عامّه

،اصول فلسفه وروش رئالیسیم

المیزان فی تفسیر القرآن

انسان ازآغاز تاانجام

نهایة الحکمه

مجمع البیان فی تفسیرالقرآن

،مجمع البحرین

،نورالثقلین

سیری در ادلّه اثبات وجودخد

رساله دین شناخت

،البراهین

التفسیرالکبیر

المباحث المشرقیةفی علم الالهیّات والطبیعّیات

سیرحکمت در اروپا

سلسله دروس اندیشه های بنیادین اسلامی

،حقّ الیقین

علم الیقین

فرهنگ فارسی

عربی

المحیط

،معاد

نبوّت

،فی ضلال قرآن

،فلسفه تعلیم وتربیت

الاصول الکافی

،اخلاق ومعنویت فطری

ایدئولوژی وفرهنگ اسلامی

،سرمایه ایمان دراصول اعتقادات

عقلانیّت باوردینی ازدیدگاه آلوین پلنتینگاه

،بحارالانوار

،راهنماشناسی

معارف قرآن

،اصول فلسفه وروش رئالیسم

اصول فلسفه وروش رئالیسیم

امدادهای غیبی درزندگی بشر

انسان وایمان

جامعه وتاریخ

خاتمیّت

فطرت

مجموعه آثار

نبوّت

نقدی برمارکسیسم

،المنطق

فرهنگ فارسی

،پیام قرآن

معاد وجهان پس ازمرگ

،معارف راستین،

خداشناسی فطری

دلائل خداشناسی

آیا ایمان به خدا عقلانی است

فرهنگ نفیسی

و.....

 

تفاوت میان نظریه معروف افلاطون درباب علم ومنشأ آگاهیها،ومیان نظریه فطرت در این است که:

- افلاطون براین نظراصرار دارد که:

- روح بشر قبل از بدن وی آفرینش یافته است ودرآن مرحله ،به همه حقایق واسرار هستی ،آگاهی واحاطه داشته است ولی بعداز تعلق یافتن به بدن وجای گرفتن در قفس تن همه دانسته ها وآگاهی ها را فراموش کرده است ودر مرحل مختلف تحصیل دانش از راه تعلیم وتعلم، علوم فراموش شده را به یاد می آورد و مراحل تعلیم ،جز پرده های فراموشی را کنار گزاردن نیست .

 

درباب تفاوت میان نظریه افلاطون ونظریه فطرت باید گفت:

الف- افلاطون همه علوم و دانشها وآگاهی های بشر را استذکاری می دانست ،لیکن در نظریه فطرت ،علوم حصولی از سنخ استذکاری نخواهدبود [1]وآنچه که از راه آموزش وپرورش برای بشر حاصل نگشته است، همان علم «حضوری» است نه علم حصولی.

ب- افلاطون می گفت :«همه علوم به گونه ای فعلیّت یافته برای بشرحاصل بود وبشرآنها را فراموش نموده است ولی در نظریه فطرت، فطرت به عنوان یک علم وآگاهی حضوری فعلیت نایافته تلقّی می گردد که از طریق وحی ومکتب انبیاء به حالت رشد و فعلیت در می آید.» [2]

2-4-2-4- افلاطون ومعرفت فطری

بازیادآور می شوم، که افلاطون ،معرفت وشناخت آدمی را از مقوله تذکّر و یادآوری دانسته است مبنای این نظریه دوچیز است :یکی این که متعلق علم ومعرفت

[1] - محمد باقر،صدر،فلسفتنا،مبحث نظریه افلاطون، صص 61تا59.

[2] - سید محمد ،شفیعی ،پژوهشی پیرامون فطرت مذهبی در انسان ،ص44 .